میان رقاصها شک و تردید و خیانت بود و هیچکس رها نمی ر قصید اما من و تو بی اعتنا به صحنه دستهای هم را گرفتیم و دیوانه وار رقصیدیم... چون مولانا در حمله مغول! و چون سکوت بودا زیر آن درخت... و رقاصها ز یک میپرسیدند راز اعتمادشان در چیست؟ در حالی که بین ما، اعتماد... بایدِ گم شده بود! و نیازی هم به آن نداشتیم!
نظرات شما عزیزان:
age mayelitabadole link dashte bashim